زندگی مهاجران، مخصوصا مهاجران افغانی داخل ایران، همیشه یکی از دغدغه هام بود،به همین دلیل برای اولین کار تصمیم گرفتم فیلمی با این محور بسازم.
مشکلات مالی و حقوق شهروندی از اولین مشکلات مهاجران افغانی در ایران است.
هسته ی اصلی داستان برای من زمانی ایجاد شد که دختری در لباس کارگری مردانه داخل مترو دیدم از لباس و ظاهرش کاملا مشخص بود کارگری میکند.
"ماه نظیر دختری افغانی که برای نجات خانواده اش خودش را شبیه پدرش میکند."،مانند بسیاری از ساکنین منطقه کارگاه اجرپزی بغدای در شهر ری تهران، خانه هایی بسیار محقر که در ازای کار کردن در کارگاه به انها قرض داده میشود.
اما داستانیست تکراری که بارها نقل شده، زاویه ی جدید میخواستم، مشکلات اقتصادی ابعاد زیادی دارد،میتواند ظاهر و هویت انسان ها را تغییر دهد.
کودکان کار در چهارراه ، مخصوصا کودکان افغانی که بسیار معمول است خود را شبیه دختر کنند تا شاید با تحریک کردن حس گناه دیگران پول بیشتری به انها داده شود، البته این پول کمکی به وضعیتشان نمیکند.
تضاد بین خواهر و برادری که هرکدام ظاهرشان را عوض کرده اند تا از پس شرایطی که دارند بر بیایند برایم جذاب بود، موقعیتی متفاوت جهت شرح وضعیت مهاجران داخل ایران.