ماه نظیر دختری 18 ساله،عضو یک خانواده ی افغانی مهاجر در ایران است.
پدر ماه نظیر به اسم کبیر، به دلیل ضعف جسمانی و مشکلات تنفسی قادر به کارکردن در کارگاه اجرپزی بغدادی نیست.
درصورت غیبت در کارگاه، خانه ای که در ازای کارکردن به انها داده شده پس گرفته میشود بنابراین
ماه نظیر تصمیم میگیرد مخفیانه بجای پدرش در کارگاه مشغول کارشود،تا اینکه یک روز یکی از کارگران آجرپزی به اسم احسان به ماه نظیر مشکوک میشود،او که با آقا کبیر پدر ماه نظیر، همکار بوده دلیل غیبت اورا جستجو میکند و هویت اصلی ماه نظیر در خطر می افتد.
اما او تنها کسی نیست که از لو رفتن هویتش میترسد.